ماه من 🌙
بسم الله الرحمن الرحیم وعدهی بی برو برگردی و برمیگردی تو فقط چاره هر دردی و برمیگردی:) پدر مهربانم، سلام. بعد از آخرین پیامی ک شب نیمه شعبان ازش گرفتم، علی رغم اینکه اضطراب ب جانم افتاد و تا چندوقت مغزم بلاک شد اما ب خودم اومدم و نشانه ای از سمت شما دیدم:) داغ حسرت و ندامت قلبم سردتر شد و پذیرش واقعه سادهتر... دست از تحلیل های پیچیده برداشتم و گویا دارم به مرحله پذیرش نزدیکتر میشم. ناگفته نمونه ک کمی آلوده ام به احساس گناه... شاید یک احساس گناه کاذب! ولی دردآور...اندک استرسی از کم محلی احتمالی دایی نسبت ب پیامش دارم و تصویری که شاید از خودش باقی بزاره ولی از یک طرف هم با خودم میگم واقعاً این قسمتش دیگه ب من ربط نداره... بعد چند روز دوبارع میخوام درس خوندن رو از سر بگیرم و نگرانم ، نگران یک هفته درست حسابی خوندنی که سر نمیرسه...خدا عاقبت این کنکور رو ب خیر کنه. کمکم کنین، من با خودم مهربون نیستم... کمکم کنین.
برچسبها: والد شفیق
| Design By : Pars Skin |
