حوالیِ مــاه

ماه من 🌙

بسم الله الرحمن الرحیم

شدم مثل آدمی که عزیزش فوت کرده...مثل مرغی که سرشو بریدن و داره بال بال میزنه... مدام با خودم تجسم میکنم انگار که خبر فوتش رو برام آوردن... در دل و ذهنم نمی گنجه که توی این دنیا باشه و مأمن من آغوش کس دیگه ای باشه... احساس مرگ می‌کنم. جز مرگ چیزی آرومم نمی‌کنه. حالم خرابه خدا چرا به دادم نمیرسی. خدا یعنی زندگی باهاش انقدر بده که نمیزاری جور شه؟ شاید با گذر زمان وضعش اوکی شه، مصلحت ایجاد شه، استخاره برگرده، خانوادم راضی شن... میشه خدا؟ میشه معجزه ای که توی بهمن قراره رخ بده در زمینه عاطفی باشه؟ خواهش میکنم من نیاز دارم به یه معجزه... خدایا میگن وقتی یه دردی به نهایتش میرسه ، وقتی کارد ب استخون میرسه، وقتی جوری میشه که دیگه نمیشه تحملش کرد، فرج و گشایش پیدا میشه :) میشه به اینا امیدوارم باشم؟:) خدایا اگر قراره من و m زنده باشیم، و اگر مصلحت و رشد هست توی زندگی مشترک مون نمیخوام مال کسی جز اون بشم :)

تنها خوبیش اینه که دیگه بلاتکلیف نیستم، و اینکهm داره تلاش میکنه... نمیخوام بگم صد درصد نمیشه اما تا حد زیادی اطمینان دارم نمیشه و باید عزادار شم(: این که قرار شد رابطه رو کمرنگ کنیم بد نیست...ولی...خدایا... لطفا...

شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ساعت 10:36 فاطمه|

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا مرا مرگ دهد

هزاران زخم کهنه

این یکی هم رویش...

جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱ساعت 8:44 فاطمه|

بسم الله الرحمن الرحیم

بودن‌شان درد ، نبودن‌شان دردی بیش...

#F.N . M و...

پنجشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۱ساعت 11:22 فاطمه|

بسم الله الرحمن الرحیم

دلم گرفته...

سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ساعت 12:0 فاطمه|

بسم الله الرحمن الرحیم

بالاخره نمازهای استغاثه‌اش جواب داد... مادرم تقریباً همه چیز رو فهمید، یعنی خودم بهش گفتم و ازم خواست ب دلایل معقولی تمومش کنم...فقط خدا می‌دونه این هفته اخیر چقدر فشار کشیدم... ته دلم حس میکنم عاقبتی نداره اما میخوام فرصت بدم، یکم سختمه ولی توی اینمدت دو سال قراره ارتباط کمرنگ بشه و همین از سختیش کم میکنه...حال عجیبی دارم، خیلی عجیب.خودم رو به خدا سپردم و ازش خواستم کمکم کنه... می‌خوام استخاره هم بگیرم... توی مسیر سیروسلوک میتونه کمکم کنه و خودش هم زمانی به جایی قرارع برسه و فکر از دست دادن همین داره اذیتم میکنه... میخوام زیاد به خودم سخت نگیرم. بیشتر از این به خودم فشار بیارم ، میزنم زیر همه چیز و همین دو سال هم میپره! من که الآن تکلیفم مشخصه حدوداً ، پس چه مرگه... آروم بگیر...آرووووم. حداقل از این دو سال نهایت لذت رو ببر :) خدایا جان مادرم فاطمه(س) ، به حق همین شب جمعه، به حق حسینِ فاطمه کمکم کن... مادرم به شما استغاثه کرد و این شد بانو! برای ادامش هم خودتون دستگیری کنید ازم💔 ازتون می‌خوام درستترین تصمیم رو، بهترینها رو در زمان خودش! و صبر و صبر و صبر...

پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۱ساعت 19:49 فاطمه|


آخرين مطالب
» 161
» 160
» 159
» 158
» 157
» 156
» 155
» 154
» 153
» 152
Design By : Pars Skin