حوالیِ مــاه

ماه من 🌙

بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی بی انصافی رزیدنت رو دیدم وقتی دکتر موحدی چشمای غمگینم دید بغضم تحمل نکرد... نمیدونم چم شده... همش بغض دارم که راه و بی راه میشکنه... گوشیم توی این گیر ودار خراب شده... استرس درست نشدنش؟... درسای ارشدم رفته رو هوا....مشاورکلا بردش زیر سوال... قضیه میثم.ع رو فهمید... استرس اینکه الان ک گوشیم دستشه اون مردک پیامی بده ک نباید بده... یجور بی ارزش کردن کار و حرفه ام... بعد معنوی بلاک شده ی زندگیم... همه و همه... بغض دارم... این احساس بی ارزشی رو برنمیتابم...! پوششم چطور باشه؟ نکنه اینهمه... سهل الوصول جلوم دادن؟ ..اگر پزشکی قبول شده بودم؟... اگر 4 سال پیش هیچوقت اون اشتباه رو نمیکردم؟...

شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲ساعت 16:14 فاطمه|


آخرين مطالب
» 161
» 160
» 159
» 158
» 157
» 156
» 155
» 154
» 153
» 152
Design By : Pars Skin