حوالیِ مــاه

ماه من 🌙

بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا من بنده خوبی نبودم هیچوقت و نیستم همچنان... ولی تو خدای خوبی باش:) من تحمل ندارم ب خودت قسم ک تحمل ندارم... ناشکری نمیکنم، ولی نزار این یکی خراب شه.. بزار این یکی همراه باشه... بزار منم مثل حمیده خانم همدم و همرااااه داشته باشم. نگیر... این یک امید رو نگیر ازم... والله برای اینه ک ب تو برسم، بزار همسرم همراه باشه ن مانع... مانع داشتم ب حد کافی...این مسیر رو گلستانی کن... میدونم میدونم میدونم راه بردن ب سمت تو همه جوره ممکنه... ولی ب من این راه رو بده... خواهش میکنم... دارم داغون میشم... ترسام دارن نابودم مبکنن، تقابل ترسام و علاقم داره نشخوار می‌کنه روانم رو... واااای خدا درسامم موندن... توروخدا یکاری کن...میترسم با دایی حرف بزنم... نکنه بعداً با نحوه عزاداری یا بحث ب....ت مشکل داشته باشه؟ چرا انقدر میترسم از بیان اینها؟؟ کاش میشد بسپارش دست دایی همون اول ولی نمیشد... قبل بابام...؟!!! خدا پس اینهمه نشونه چی بودن؟؟ از اون ورم بحث بی‌حوصلگیش... دوست ندارم همسرم انقدر کلافه باشه و...

دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲ساعت 22:51 فاطمه|


آخرين مطالب
» 161
» 160
» 159
» 158
» 157
» 156
» 155
» 154
» 153
» 152
Design By : Pars Skin