ماه من 🌙
بسم الله الرحمن الرحیم شب اخر ماه رمضان سال گذشته بود ک با اقای میم.عین درمورد رشته و آینده تحصیلیم صحبت کردم:) همون موقعها بود ک ب فاطمه ویس دادم و از خستگیم گفتم و اون دلش گرفت برای بغض صدام... دنیای عجیبیه... موندم داریم چیکار میکنیم... حقیقتا آخر همونی شد ک نباید میشد. خدا گاهی با فرصتها و امتحاناتی ک پیش میاره ادم رو کامل ویران میکنه و این ویرانی سراغاز یه تولد دوباره اس... داییم میگه... بعد این اخری... انگار دوباره متولد شدی...!ولی بعد چیشد؟ سوال خوبیه:) من گند زدم ب این فرصت دوباره... نمیتونم بپذیرم انقدر خرابی رو! نمیخوام ناامید بشم میخوام هر طور ک شده از اول شروع کنم... فرزانه برای کنکورم میگفت تو پتانسیلت طوریه ک حتی یماه مونده ب کنکورم برنامه ریزی کنی و دقیقا عین اون برنامه پیش بری، نتیجه دلخواهت ۱۰۰٪ میگیری انشاءالله. برای همین نمیخوام از دستش بدم... این نوری ک خدا وسط این تاریکی گذاشته رو نمیخوام ببازم:) بزنامه معنوی زندگیم باید بیفته رو روال..از جهت شغل و تحصیلم اصلا یه درصد نمیتونم ب طرح فکر کنم الان!
| Design By : Pars Skin |
